کارگردان «پیرپسر»: محمدرضا داوودنژاد یک سینه‌سوخته تمام‌عیار است دفاع یک کارگردان از وزیر ارشاد: نمایندگان مجلس کارت زرد را باید به وزیر قبلی می‌دادند مسعود کیمیایی، پیش تولید فیلم جدیدش را آغاز کرد گروه موسیقی‌ای که هوش مصنوعی از آب در آمد! پیدا شدن نقاشی ترسناک در پارکینگ یک خانه + عکس دبیر شورای هماهنگی پاسداشت زبان فارسی منصوب شد تصاویری از حضور هنرمندان در مراسم بزرگداشت شهدای جنگ ۱۲ روزه | محسن افشانی و المیرا شریفی مقدم در بیت رهبری تأکید معاون رسانه‌ای وزیر فرهنگ بر انجام فعالیت‎‌های قرآنی محمدحسین مهدویان از جنگ ۱۲ روزه فیلم می‌سازد علیرضا قربانی در استانبول کنسرت برگزار می‌کند ویدئو | جدیدترین تریلر انیمیشن «زوتوپیا ۲» + زمان پخش راهکار صدا و سیما برای پخش زنده برنامه‌ها پس از حمله موشکی چه بود؟ برنامه «قرارگاه» با محوریت اربعین روی آنتن می‌رود + زمان پخش خانه پدری جلال‌آل‌احمد میزبان یک رویداد هنری شد + فراخوان مدیر کل دفتر موسیقی: می‌توانیم نام جشنواره موسیقی فجر را تغییر دهیم تجربه‌ای که تماشاگر را جزئی از جهان دراماتیک نمایش می‌کند اعلام زمان تشییع و خاکسپاری، مهران زینت‌بخش، مستندساز و کارگردان سینما جیمز کامرون انیمیشن «آواتار» را می سازد
سرخط خبرها

دچار سندرم روشنفکری | نگاهی به فیلم «پیرپسر» که همان برادران لیلای ۲ است!

  • کد خبر: ۳۴۸۴۶۴
  • ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۱
دچار سندرم روشنفکری | نگاهی به فیلم «پیرپسر» که همان برادران لیلای ۲ است!
«پیرپسر» را می‌توان برادران لیلای ۲ ولی خب استخوان دارتر از آن قلمداد کرد. فیلمی که با پروموت عجیب آن توسط اهالی سینما و توقیف شاید حساب شده آن که هر دو احتمالا بخشی از کمپین پرهزینه فیلم بوده است، برای اکران عمومی هیجان تماشا ایجاد کرد و نتیجه هم گرفت .

میرحسین ظریف | شهرآرانیوز؛ «پیرپسر» را می‌توان طبق ادعای تیتراژ پایانی فیلم، اقتباس آزادی از رمان‌های کلاسیک درنظر گرفت، ولی فقط یک نگاه سطحی این ادعا را باور می‌کند! این فیلم دچار سندرم رایج یکی دو دهه اخیر در میان فیلم سازان روشنفکر ایرانی است: نمایش اغراق آمیز و گاه نادرست از تقابل دو ایران، در حوزه هایی، چون سنت و مدرنیته، مذهب و ملیت، حکومت و مردم. تقابلی که به صورت جدی و هنرمندانه در «جدایی نادر از سیمین» با نماد‌هایی لایه دار و مستترِ همه پسند آغاز شد و در سال‌های اخیر با فیلم «برادران لیلا» به شکل سطحی و کم بنیه با نماد‌های گل درشتِ جشنواره خارجی پسند ادامه یافته است.

استخوان دارتر از برادران لیلای ۲

«پیرپسر» را می‌توان برادران لیلای ۲ ولی خب استخوان دارتر از آن قلمداد کرد. فیلمی که با پروموت عجیب آن توسط اهالی سینما و توقیف شاید حساب شده آن که هر دو احتمالا بخشی از کمپین پرهزینه فیلم بوده است، برای اکران عمومی هیجان تماشا ایجاد کرد و نتیجه هم گرفت و با استقبال قابل توجهی روبه رو شده است.

فیلم، قصه تقابل پدری دیکتاتور، عیاش و خودمحور با پسرانش برای تخریب و بازسازی خانه قدیمی به شکل مدرن و دعوای هم زمان پدر و پسر بر سر به دست آوردن زنی میان سال ولی زیباست. این قصه یک خطی که اگر قصد تماشای فیلم را دارید، ادامه نقد را نخوانید، مملو از نماد و نشانه است. از نقد فنی فیلم می‌گذرم که به جز طراحی صحنه و فیلم برداری و نورپردازی و بازی حسن پورشیرازی و تا حدی فیلم نامه لایه دارش، حرف زیادی برای گفتن ندارد.

ولی پرواضح است که نویسنده-فیلم ساز روشنفکری که نام بزرگ پدرش را نیز یدک می‌کشد، شاید از سر خشم، سیاه نمایی کاذب کرده است و به تعبیری شاید از حمایت اولیه پدرش از انقلاب نیز تبری جسته است! پدر این فیلم همان پدر برادران لیلاست که شرم می‌کنم نمادسازی غلط هر دو فیلم ساز بر روی پدر را اینجا بیان کنم.

این پدر که نقش ضحاک ماردوش را بر پشت خود خالکوبی کرده، مغز و آینده دو پسر جوانش را که یکی نماد عمل است و آن یکی نماد تفکر می‌خورد و می‌سوزاند و مانع تغییر وضعیت خانه-حکومت از سنتی و آشفته به مدرن و منظم می‌شود.

پدر فقط یک بار به معامله خانه راضی می‌شود. آن هم هم زمان با پخش صحبت‌های ترامپ! و خواسته اش معامله نقد است! او سپس با پسر اهل فکر و اندیشه اش بر سر زنی میان سال، نجیب، زیبا و اهل فرهنگ و هنر که همان ایران و میهن است، رقابت می‌کند.

پسری خوب و اهل مطالعه که میراث مادرش (خانه-حکومت) را پدرش پس از انقلاب با تظاهر مذهبی (متن فیلم) تصاحب کرده! زن-ایرانی هم که بر سرش رقابت است، می‌خواهد زیبایی اش دیگران را خیره کند و آزاد باشد و زندگی کند. (از متن فیلم)

زن-ایرانی که به جوان-اندیشه گرایش دارد، ولی به خاطر نیاز مالی و مشکلات اقتصادی گروگان مرد دیکتاتور است، لحظه‌ای که تصمیم می‌گیرد خود را از بند پول رها کند و به آغوش اندیشه پناه آورد، دیگر دیر شده است. او به دست مرد دیکتاتور نابود می‌شود! و جوانان اهل فکر و عمل نیز که سرگرم فوتبال و... (مکتب فرانکفورت) شده بودند، خیلی دیر جلوی پدر می‌ایستند. 

پدری که، چون مالک خانه است، تلویزیون (نماد رسانه) را می‌شکند! ولی پسران بالاخره در خانه-حکومت-زندانی خودساخته، خود و پدر را باهم به زیر می‌کشند و یک ویرانی از خود به جا می‌گذارند؛ و تیتراژ پایانی با موسیقی معروف و بسیار غم انگیز ساموئل باربر بر روی صحنه‌های خانه بر این امر صحه می‌گذارد!

به خودمان برمی گردد!

در باب شکست نهاد خانواده که گوشه‌ای از آن دیکتاتوری پدرانه در خانواده‌ها در سده گذشته بوده است، می‌توان ساعت‌ها سخن گفت. از تنهایی اهل فکر و اندیشه و نحیف بودن-شدن توان آن‌ها برای جلوگیری از زورگویی و اهمال گذشتگان نیز همچنین، ولی حقیقتا مسئله فیلم این‌ها نیست.

حتی رمان‌های اقتباسی تیتراژ هم به زعم بنده کشک است! این فیلم دچار یک سیاه نمایی کاذب و مبتذل شده است و خشم‌های فروخفته خود را چنین برون ریخته است. فیلمی با این همه نماد و نشانه که فقط برخی از آن‌ها را ذکر کردم، نباید هم توقیف می‌شد! اتفاقا معتقدم باید تمام دیدگاه‌ها آزادانه فیلم بسازند و با فیلم سازی که روش فلسفه گویی دنیای مدرن است، گفت‌و‌گو و طرح بحث کنند.

ولی از آن طرف، توقع از مخاطب سینمایی فرهیخته و پیشرو و اثرگذار جامعه این است که سواد خود را بالا ببرد و با فهم ابعاد و پیشینه تاریخی و جغرافیایی ایران و جنگ تمدنی غرب و شرق که تأثیر بسزایی در رسیدن ما به این نقطه داشته و نه آنچه فیلم سازان جشنواره خارجی پسند و روشنفکرپسندی که خود و تهیه کنندگانشان منتفعان تحریم و تورم و ... بوده‌اند، می‌گویند، درست تحلیل و بررسی و ادراک کند.

فیلم سازی، چون نعمت ا... با پورشیرازی، پیرپسری به نام فریدون مهربان است را می‌سازد و اکتای براهنی با همان پورشیرازی، این پیرپسر را. کدام را باید باور کنیم. به خودمان برمی گردد!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->